چاه

به سراغ من اگر می آیید
نرم آهسته بیایید
تا مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

نخواستن

يكشنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۴، ۱۲:۱۶ ق.ظ

زمانی می رسه که آدم دیگه نمی خواد. دیگه راجع به چیزی خیالبافی نمی کنه و خیالاتش رو دست و پا شکسته نقاشی نمی کنه. دیگه به جای هزارجور جای مختلف با آدم های مختلف آینده رو تصور نمی کنه. آینده رو همینجا و توی خودش می بینه، خسته‌تر و تنهاتر و فلاکت‌زده‌تر. یه جوری که انگار آدم از درون خودش پرت شده بیرون و داره به یه غریبه نگاه می کنه که توی یک روتین کذایی گیر کرده. صجبتم راجع به لحظه ایه که حال آدم خراب می شه و دیگه نه می دونه چطور می شه درستش کرد، نه حتی اگرم بدونه زورش می رسه که درستش کنه. جایی که حتی روی یک نفرم نمی شه حساب کرد که هلت بده تا دست کم به سمت درست بسری. شبیه به حال احتضاره و تماشای اسامی دست اندرکاران تا به نقطه پایانیش برسه...




پ.ن: غلط های تایپی رو به بزرگی خودتون ببخشید، مدتیه سو چشم هام کمتر از قبل شده.



۰۴/۰۵/۰۶
آدمک کوچک

افاضات  (۱)

بیگانگی از خود هم دوام نمیاره 

دوباره یاد آن افسانه می افتی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی