چاه

به سراغ من اگر می آیید
نرم آهسته بیایید
تا مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

بند تنبون

سه شنبه, ۱ مرداد ۱۴۰۴، ۱۲:۴۶ ب.ظ

هشتاد روز دولینگو، بیشتر از یک ماه کوئرا و فینکا و کورسرا و سه هفته باشگاه و رژیم و ... تمام. یک هو آدم تصمیم می گیره بی خیال همه ش بشه. نه اون جوری که عادتمون خودمون با خودمون بگیم که "دیگه نمی خوام!" یا "بسه!"، یهو یک چیزی درون آدم خاموش می شه. به یک دلیلی که تماما یا بعضا برامون ملموس نیست، دیگه نمی تونیم پیگیر اون چیزی که دنبالش افتادیم باشیم... البته درست ترش اینه که بگم "باشم". از حال و روز بقیه که خبر ندارم. 

یادمه کوچیک که بودم، مادرم یه حدیثی از امام علی رو با ماژیک نوشته بود و گذاشته بودش روی دیوار بالای تلوزیون. نمی دونم چرا یا به چه دلیلی این کار رو کرده بود، ولی اون حدیثه توی سرم حک شده: 

«عرفتُ الله بفسخ العزائم و نقص الهمم...»

خداوند را از گسسته شدن عزم ها و شکسته شدن همّت ها شناختم.


۰۴/۰۵/۰۱
آدمک کوچک

افاضات  (۰)

سخنی نبوده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی