چاه

به سراغ من اگر می آیید
نرم آهسته بیایید
تا مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

نیمه شبانه

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۴۰۴، ۱۲:۴۵ ق.ظ

لعنتی. احساس انسان چهل ساله‌ای رو دارم که هیچوقت تو زندگیش نتونسته شغلی داشته باشه یا کار واقعا ارزشمندی کرده باشه. امیدهام تبدیل به یاس شدن و شور و شوقم دود شده و رفته آسمون، می‌دونم این جور چس‌ناله‌ها اوّل تا آخر بلاگفا یا هر پلتفرم دیگه‌ای رو گرفتن ولی دوست دارم بگم. دوست دارم حرفامو بالاخره یک جوری به زبون بیارم. 

می‌دونستید بدن ما موقع تجسم یک موقعیت چیزی حدود بیست درصد از حالتی که واقعا توی اون موقعیت می‌تونست بهمون دست بده رو بازسازی می‌کنه؟ منم نمی‌دونستم، فقط حدس می‌زنم که اینجوری باشه. 


ای کاش جایی وجود داشت که می‌شد اونجا از زمان و مکان فارغ شد و طندگی و همه مخلفاتش رو فراموش کرد. ای کاش می‌شد یه جادوگر بود که وسط جنگل توی یک برج بلند زندگی می‌کنه و با حیوون‌های اون جا حرف می‌زنه و اونا هم برای غذا گرفتن میان خونش و بعضی کاراش رو براش انجام می‌دن. ای کاش می‌شد بی‌خیال همه ای‌کاش‌ها شد و زندگی رو همونجوری که نوشته شده و چسبونده شده رو پیشونیمون پذیرفت. 


ای کاش...

۰۴/۰۴/۳۰
آدمک کوچک

افاضات  (۱)

ای کاش حداقل می شد کمی بمیریم

پاسخ:
ای کاش...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی